روضه شب ششم محرم۱ - نسب قاسم بن حسنقاسم فرزند امام حسن (علیهالسلام) به سال ۴۷ق در مدینه منوره دیده به جهان گشود. [۱]
موسوی زنجانی، ابراهیم، وسیلة الدارین، ص۲۵۳.
مادرش امولدی به نام «نفیله» یا «رمله» یا «نجمه» بود. در دو سالگی پدر بزرگوارش را از دست داد [۵]
موسوی زنجانی، ابراهیم، وسیلة الدارین، ص۲۵۳.
و تا هنگام شهادت در دامان پرمهر و عطوفت عموی گرامی خود، امام حسین (علیهالسلام)، پرورش یافت و در واقعه کربلا به اتفاق مادر و دیگر برادران و خواهران خود حضور داشت.۲ - قاسم در شب عاشورابه نقلی در شب عاشورا، آنگاه که امام حسین (علیهالسلام) خطبه خواند و به یاران خود فرمود: «فردا من و شما همه کشته خواهیم شد» وی پنداشت این افتخار از آنِ مردان و بزرگسالان است و شامل نوجوانان نمیشود. از اینرو پرسید: «آیا من هم فردا کشته خواهم شد؟» امام (علیهالسلام) با مهربانی پرسید: «فرزندم، مرگ در نزد تو چگونه است؟» عرض کرد: «أحلى مِنَ العَسَل؛ شیرینتر از عسل.» حضرت فرمود: آری به خدا سوگند، عمو به فدایت، تو از آنان هستی که پس از گرفتار شدن به بلایی سخت کشته خواهی شد. ۳ - رجزخوانی در میدان نبرددر روز عاشورا هنگامی که نوبت مبارزه به قاسم رسید، برای کسب اجازه خدمت امام حسین (علیهالسلام) آمد. حضرت او را در آغوش گرفت و هر دو قدری گریستند و قاسم مجددا اجازه خواست و امام حسین (علیهالسلام) امتناع فرمود. قاسم دست و پای امام را بوسه میزد و بر خواستهاش پای میفشرد. ولی امام (علیهالسلام) اجازه نمیداد تا سرانجام موفق به دریافت اجازه گردید. ملاحسین کاشفی درباره چگونگی اذن خواستن حضرت قاسم از امام حسین (علیهالسلام) و اذن ندادن آن حضرت مینویسد: سرانجام حضرت قاسم با نشان دادن بازوبندی که پدرش امام حسن (علیهالسلام) به بازویش بسته بود و در او وصیت کرده بود که هرگز دست از یاری عموی خود حسین (علیهالسلام) برندارد... اذن میدان گرفت. وی در حالیکه مادرش بر در خیمه ایستاده او را نظاره میکرد، وارد میدان کارزار شد. به گزارش ابن شهرآشوب، قاسم در میدان جنگ، چنین رجز میخواند: «انی انا القاسُم من نسل علی ••• نحن و بیت الله اولی بالنبی ••• من شمر ذی الجوشن او ابن الدعی من قاسم، از نسل علی هستم. به خانه خدا سوگند، ما از شمر ذی الجوشن یا حرامزاده (ابن زیاد)، به پیامبر سزاوارتریم». وی سرانجام پس از کشتن تعدادی از دشمنان خدا، به درجه رفیع شهادت نایل آمد. [۱۰]
موسوی زنجانی، ابراهیم، وسیلة الدارین، ص۲۵۳.
۴ - نحوه شهادت حضرت قاسمطبری و ابوالفرج اصفهانی کیفیت شهادت حضرت قاسم را به نقل از حمید بن مسلم چنین آوردهاند: «نوجوانی به سوی ما آمد که چهرهاش همانند پاره ماه میدرخشید، شمشیری به دست و پیراهن و اِزاری (شلوار) بر تن و دو نعلین به پا داشت، که بند یکی از نعلینهای وی پاره شد، فراموش نمیکنم که بند چپ بود. عمرو بن سعید ازدی به من گفت: به خدا به او حمله میکنم! گفتم: سبحان الله، پناه بر خدا! از این کار چه میخواهی، انبوه لشکری که دور او را گرفتهاند کارش را تمام خواهند کرد. گفت به خدا بر او حمله خواهم کرد! او حمله کرد و با شمشیر بر سر قاسم زد. قاسم بر روی افتاد و فریاد برآورد «عموجان» به فریادم برس. به خدا سوگند حسین چون عقاب از جا جست و همانند شیر خشمگین بر قاتل قاسم حملهور گردید و ضربتی سخت بر وی فرود آورد. او دست خود را سپر کرد، ولی آن ضربت دستش را از آرنج قطع کرد. او فریادی زد و خود را کنار کشید. گروهی از کوفیان یورش بردند تا او را نجات دهند، ولی او را زیر گرفتند و زیر سم اسبان لگدمال کردند تا آنکه جان داد. [۱۱]
سپهر کاشانی، محمدتقی، ناسخ التواریخ، ج۲، ص۳۲۸.
پس از چندی که گرد غبار میدان نبرد فرو نشست، امام حسین (علیهالسلام) را دیدیم که بر بالین آن جوان ایستاده و او پاشنههای پای خود را بر زمین میساید. امام حسین (علیهالسلام) در آن حال میگفت: «بُعداً لِقَومٍ قَتَلوكَ ! ومَن خَصمُهُم يَومَ القِيامَةِ جَدُّكَ وأبوكَ؛ قومی که تو را کشتند از رحمت خدا به دورند و در روز رستاخیز جد تو از جمله دشمنان آنان خواهد بود.» سپس فرمود: «عَزَّ وَاللَّهِ عَلى عَمِّكَ أن تَدعُوَهُ فَلا يُجيبَكَ ، أو أن يُجيبَكَ وأنتَ قَتيلٌ جَديلٌ فَلا يَنفَعَكَ ، هذا وَاللَّهِ يَومٌ كَثُرَ واتِرُهُ وقَلَّ ناصِرُهُ؛ سوگند به خدا برای عموی تو بسیار دشوار است که او را بخوانی و نتواند به تو پاسخ دهد، یا به تو پاسخ گوید اما به حال تو سودی نبخشد، در یک چنین روزی که دشمنان او بسیار و یاران اوا ندک باشند.» حمید بن مسلم گوید: آنگاه او را برداشت، دو پای پسر را دیدم که روی زمین میکشید و حسین (علیهالسلام) سینه به سینه وی نهاده بود. با خود گفتم «او را کجا میبرد»؟ وی را برد و در کنار پسرش علی اکبر (علیهالسلام) و دیگر شهدا قرار داد. از اسم آن نوجوان پرسش کردم. گفتند وی قاسم بن حسن (علیهالسلام) است. ۵ - ذکر قاسم در زیارت ناحیهدر زیارت ناحیه مقدسه از حضرت قاسم چنین یاد شده است: «درود بر قاسم بن حسن (علیهالسلام) که شمشیر بر فرقش وارد شد و زرهاش را به غارت بردند. هنگامی که عمویش حسین را صدا زد، حسین مانند باز شکاری خود را به قاسم رسانید. مشاهده کرد قاسم در حال جان دادن پاها را بر زمین میساید. فرمود: از رحمت خدا دور باد آن مردمی که تو را کشتند و در قیامت جد و پدرت دادخواه آنان باد! هر کس به زمین میافتاد، امام را صدا میزد و امام سریعاً به بالینش میآمد؛ امّا آه از آن ساعتی که امام حسین (علیهالسّلام) با تن غرق به خون در گودال قتلگاه افتاد، زینب کبری (علیهاالسّلام) فریاد بر آورد: «وا مُحَمَّداه! وا عَلیّاه، وا جَعْفَراه!» ۶ - پانویس۷ - منبع• پایگاه اطلاعرسانی حوزه، برگرفته از مقاله «شبهای دهه محرم»، بازنویسی توسط گروه پژوهشی ویکی فقه. ردههای این صفحه : روضه های دهه اول محرم | فرزندان امام حسن
|